دست نوشته

آینده خاطره ایست از یاد رفته که بیاد آمدنی نیست؛ و گذشته خاطره ایست بیاد مانده که ازیاد رفتنی نیست. و حال زندگی است.
نوشته شده در سه شنبه 13 فروردين 1392برچسب:,ساعت 19:14 توسط کوثر ذاکری| |
غمگینــمـ ... همچــون پــرنــده اے کــہ بــہ دانــہ ھـــاے روے تلـــہ مــےنگــرد و بــہ ایــن فکــر مــےکنـــد کــہ چگــونــہ بمـیــرد ؟؟؟ "گــرسنـــہ و آزاد " ؟؟؟ یــا "سیــــر و اسیــــر" ؟؟؟
نوشته شده در یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11:20 توسط کوثر ذاکری| |
وقتی "جهان" از ریشه "جهنم" می آید،وقتی "آدم" از "عدم" و "سعی" از ریشه ی "یأس" می آید،وقتی یک تفاوت ساده در حرف "کفتار" را به "کفتر" تبدیل میکند،باید به بی تفاوتی واژه ها و واژه های بی تفاوتی چون "نان" دل بست. "نان" را از هر طرف که بخوانی "نان" است. (قیصر امین پور)
نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت 15:28 توسط کوثر ذاکری| |
کسی بی خبر آمد/مرا دست خودم داد/کسی مثل خودم غم/کسی مثل خودم شاد/کسی مثل پرستو/در اندیشه پرواز/کسی بسته و آزاد/اسیر قفسی باز/کسی خنده کسی غم/کسی شادی و ماتم/کسی ساده کسی صاف/کسی درهم و برهم/کسی پر ز ترانه/کسی مثل خودم لال/کسی سرخ و رسیده/کسی سبز و کسی کال/کسی مثل تو ای دوست/مرا یک شبه رویاند/کسی مرثیه آورد/برای دل من خواند/من از خواب پریدم/شدم یک غزل زرد/و یک شاعر غمگین/مرا زمزمه میکرد ... (دکتر انوشه)
نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 12:38 توسط کوثر ذاکری| |
منم درسفره دارم هفت سین را ولی توأم شده باداغ زهرا بود سین نخستین سیلی کین به روی فاطمه با دست سنگین ببین بر سفره سین دومم را که سویی نیست در چشمان زهرا بگویم سین سوم تا بسوزی که مادر سوخت بهر کینه توزی از این ماتم دل حیدر غمین است که سین چهارم سقط جنین است به روی سفره سین پنجم این است سر سجاده اش زینب حزین است شده سفره پر از اشک شبانه ششم سین مانده سوت و کور خانه چه گویم شیعیان از سین آخر بود آن سینه مجروح مادر
نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 21:45 توسط کوثر ذاکری| |
آنـقـدر بــا تـنــہـایــــے انــس گــرفــتــم کــہ دیــگـــر زبــانـــش را مـے فـہـمــم، و فــہــمـیــدم: تــنــہــایــے ھـــم مــیــتــوانـــد عــشـق خــوبــے بــاشـــد بـــہ شــرط آنـکـــہ درکــــش کــنــم...
نوشته شده در شنبه 3 فروردين 1392برچسب:,ساعت 12:56 توسط کوثر ذاکری| |
متــرسـکـــ،آنــقــدر دســتــہـایــت را بــاز نــکــن،کــسـے آغـوش تـــورا نمــے گـیـرد؛ ایـســتـادگــے،تــنــہـایے دارد...
نوشته شده در جمعه 2 فروردين 1392برچسب:,ساعت 6:57 توسط کوثر ذاکری| |